ミ♥ミروزآنـِـــهـ هـــایِ مَــــنミ♥ミ

اگر عشق با ما سریاری نداشت،،،تو به من قول وفاداری بده..

کل دنیا را هم که داشته باشی..،

باز هم دلت میخواهد..،بعضی وقتا

فقط بعضی وقتا

اصلا برای یک لحظه هم که شده،،همه ی دنیای یک نفر باشی..!

 

 

 

 

 +سلام به همگی

ببخشید بچه ها یه چند روزی سرم شلوغ بود..البته الانم درس دارم ولی حسش بود بیام بنویسم;)

همی که الان تو راهه...رفته بود مسافرت اونم تنهایی:D انقدر حرص میخورم که نگو:( چون منم دلم میخواد برم اما نمیشه:(

منکه راضی نبودم بره..بهش گفتم نرو برگشته میگه پس چرا تو رفتی تهران؟؟منم کهگفتم من فرق داشتم

حالا خوبه من با بدبختی راضیش کردم که راضی بشه برم تهرانخلاصه منکه از پسش برنیومدمرفتش

جالبتر اینجا که تو این مدتی که مسافرت بود...جواب پیامای منو نیم ساعت یه بار میدادمنم انقدر بدم میاد دیر ج میده که نگوخلاصه دیدم که انقدر دیر ج میده با خودم گفتم منم بهش اس نمیدم

گفتم بای کنیم تا وقتی که برمیگرده خیلی بهتره تا هم من اذیت بشم هم اون(البته اون که اذیت نمیشد) بهش گفتم:بهتره تا وقتی برمیگردی بای کنیم....برگشته میگه:نمیدونم....یعنی منحداقل اولش بگو نه..اصلا به اون ذهنت نرسید ناراحت شدم که اینو گفتم(شایدم رسید برات مهم نبود)

ولی اینو بگم:همــــــــــــآیـــــون تـــــــــهـ ضـــد حـــــــآلی

ایییییییییییییییییییییییییییییششششششششششش

من حتی وقتایی که سرم شلوغه باز به فکرتم و محاله جوابتو ندم اما تو.........

بگذریم.

بچه ها لطفا حرف از درک کردن نزنید کهدرک کردن تا یه جایی ولی نه همیشه.....!

 دیشب همی بهم گفت:میخواد پنجشنبه بیاد پیشم،،شــوکه شدم زیااااد...بهش گفتم همین پنجشنبه؟؟؟گفت:اره...گفت چیه دوس نداری؟؟گفتم:چرا دوس نداشته باشم ولی یکم شوکه شدم....میاد با یه لحنی میگه:گفتم شــــآید شـــآید......میمیری انقدر ضد حال نزنی عزیزم؟؟

همی اینو خوندی نیای درموردش باهام حرف بزنی هااا.....(در این یه مورد پسر خوبیه راحت میگذره برعکس من)

پس فعلا بابای تا پنجشنبه ببینم چی میشه

 

تاريخ چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:,سـاعت 11:40 نويسنده ارغــ♥ـــــوان| |

گآهــے وَقتآڪــﮧ حــِس مڪــُـــنَمـ رَنـجــوندَمـِتـُ هیچـﮯ نــَگُـفتـﮯ.دیـوونـــﮧ مـﮯ شـَمْـ !

{مُـخآطبـِ خآص}

+سلام به همگی

ببخشید که دیر اومدم از وقتی که مدرسه شروع شده وقت نمیکنم زیاد بیام

خداروشکر توی این چندروز دعوا نکردیم

و یه خبر خیلی خیلی خوب که دارم:عشقم اومد پیشم

فقط بگم خیلی خوش گذشت...همی جونم کادوتم خیلی خوشگل بود

و با عرض معذرت این خاطرم باید رمز دار بشه چون مورد داره

عکس بالا هم عکس خودمه:دی

ببخشید که دیر به دیر میام..باور کنید خیلی درس دارم ..روز اول مدرسه وقتی برگشتم درس خودنم تا12 شب

همایون که راحته...مدرسشون خرتوخره....هفته اول که معلم وکتاب نداشتن میومدن خونه

امسال هم کنکور داره...هرچی بهش میگم گوش نمیکنه درس نمیخونه

من شوهر بیکار نمیخوام همایون هاپس درس بخون

 

 

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
ببخشید این دیگه خیلی خیلی خصوصیه:))))

ادامـه مطـلب
تاريخ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,سـاعت 8:44 نويسنده ارغــ♥ـــــوان| |

MiSs-A